خلاصه قسمت 35 سریال افسانه دونگ یی
چانسو به همراه سولهی به معبدی در شهر میرن تا از طریق اون معبد که خادمش از دوستان سولهی هست مدرکی رو برای دونگ یی آماده کنن …
چانسو به همراه سولهی به معبدی در شهر میرن تا از طریق اون معبد که خادمش از دوستان سولهی هست مدرکی رو برای دونگ یی آماده کنن …
اما در قصر بعد از اینکه رئیس سئو با دونگ یی ملاقات میکنه دونگ یی تمام حقیقت
ماجرا رو بهش میگه و میگه که بعد از اینکه پدر رو برادرش کشته شدن برا اینکه بتونه
صاحب اون پروانه رو پیدا کنه وارد قصر شده و تا الان دنبال اون بانوی قصر میگرده
ولی هنوز نتونسته اونو پیدا کنه .
تنها خواسته دونگیی از رئیس سئو اینه که بزاره خودش حقیقت رو به امپراتور بگه …
رئیس سئو بعد از دیدارش با دونگیی به دو افسر زیر دستش دستور میده که فردا صبح تمام مدارک مربوط به برادران شمشیرزن رو به دفترش بیارن…
صبح چانسو به مقرر نگهباری میرسه و میبینه که دارن مدارک رو میبرن پیش رئیس سئو . وقتی به سراغ رئیس سئو میره رئیس سئو میگه که تو هم با پنهان کردن حقیقت گناهکاری و باید مجازات بشی من همه چی رو از چویی دانگ یی شنیدم و بلند میشه که بره پیش امپراتور که چانسو میگه تو اشتباه میکنی . رئیس (پدر دونگیی یا دوست رئیس سئو ) هیچ وقت به تو خیانت نکرد بلکه تو بودی که به رئیس خیانت کردی و بدون بررسی شواهد حکم دادی اون هیچ وقت دست به کشتن اشراف و پدر تو نزد بلکه توطئه بود …
بعد از رد
و بدل شدن این سخنان رئیس سئو از رفتن منصرف میشه و در اتاقش میمونه و به
گزشته فکر میکنه …
شیم اونتاک که از طرز رفتار دونگیی و رئیس سئو تعجب کرده شک میکنه و شروع به
تحقیق در مورد گذشته دونگیی میکنه و به سراغ دو نوازنده در کانون نوازندگان
میره و سرانجام تا حدودی از ماجرا باخبر میشه … به سراغ رئیس سئو میره و با اون
صحبت میکنه و میگه اگر میخوای گذشته رو جبران کنی الان وقتشه …
دونگیی تصمیم میگیره که خودش شخصا حقیقت رو به امپراتور بگه به همین دلیل به سراغ
امپراتور میره تا همه چیز رو در مورد خودش بهش بگه درست زمانی که در حال گفتن
اینکه پدر و برادر من مجرم بودن هست که رئیس سئو درخواست ملاقات فوری با امپراتور
رو میکنه و بدون اجازه خودش وارد اقامتگاه میشه و از دونگ یی میخواد که اونجا رو
ترک کنه اما دونگیی میگه که من خودم میخوام حقیقت رو بگم اما رئیس سئو نمیزاره و
میگه برو …
رئیس
سئو بعد از رفتن دونگیی مدرکی رو که پدر و مادر دونگیی رو توش معرفی کرده که چانسو
باخودش آورده بود رو به امپراتور میده و میگه که پدر و مادر دونگیی برده بودن که
فرار کردن و برای فرار از گروه شمشیر زنا کمک گرفته بودن و به همین دلیل بود که
بانو چون احساس گناه میکرده و نمیتونست به شما چیزی بگه …
رئیس سئو بعد از ملاقات با امپراتور به سراغ دونگیی و چانسو میره و میگه که این
حقیقت برای همیشه توی دل من میمونه و من گناه دوستم رو به عهده میگیرم .
شیم اونتاک و دونگیی حالاکه از موضوع سفیر باخبرن دنبال راه حلی برای استفاده از آرشیو اطلاعات هستن که آخرین چاره ی اونا برای رو کردن دست ملکه هست… شیم اونتاک میگه نقشه ای دارم که خیلی خطر ناکه و ممکنه با انجامش جون خودمون به خطر بیوفته منتاها تنها راه باقی مونده هست… ومیگه که این آرشو به درد ما نمیخوره پس بهتره بدیمش به اونا …
ملکه و رئیس جانگ حالا که باخبر میشن که اصل ارشیو توی یوجو نیست مشکوک میشن که
باید اون آرشیو پیش افراد دونگ یی باشه به همین علت ملکه برای اینکه از موضوع
باخبر بشه نقشه ای میکشه ….
رئیس جانگ که اول به شیم اونتاک مشکوکه دستور میده پنهانی اونو بدزدن تا هم ازش سوال کنه و هم شرشو کم کنه …
ملکه جشنی
رو ترتیب میده و در این جشن همه رو دعوت میکنه بخصوص دونگیی رو و به بازرسی هم
دستور میده که سربازرس کل یو مسئولیت برگزاری جشن رو به عهده سربازرس یونگ و بازرس
جونگی بزاره . به این ترتیب همه ی دوستان و آشنایان دونگیی در این جشن حضور دارن…
دونگیی وقتی به جشن میاد و میبینه که تمام دوستانش توی جشن هسن به شدت مشکوک میشه
و به فکر آرشیو اطلاعات که در اتاقش هست میوفته و می خواد برگرده به اقامتگاهش که
ملکه جانگ سرمیرسه و نمیزاره بره و اونو به جشن هدایت میکنه ….
پایان قسمت سی و پنجم سریال افسانه دونگ یی