بیوگرافی شیم وون تائک بازیگر سریال افسانه دونگ یی (Kim Dong Yoon)

نام بازیگر: 김동윤 / Kim Dong Yoon

شغل: بازیگر و مدل

تاریخ تولد: 30 /آگوست/ 1980 میلادی (8 / شهریور/ 1359 شمسی)

قد: 182 سانتی متر

وزن: 75 کیلوگرم

گروه خونی: A

خانواده: برادر بزرگترش هم بازیگر است/  Kim Hyuk

سرگرمی ها: تماشای فیلم- گوش دادن به موسیقی- ماهیگیری

مهارت ها: بوکس- جودو- فوتبال و سایر ورزش ها

                                                   سریالها:

                                     فیلم ها:

  • That Day (2009)
  • Drawing Paper (2007)
  • May I Cry? (2006)

                               منابع:

1.

http://people.nate.com/people/info/ki/md/kimdongyn/

2.

http://wiki.d-addicts.com/Kim_Dong_Yoon

3.

김동윤 :: 네이버 인물검색

 

عکس های بانو یونگ (Kim Hye Sun) سری 2


             بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

عکس های بانو یونگ (Kim Hye Sun) سری 1


            بقیه در ادامه مطلب    

ادامه نوشته

عکس های پادشاه سوک جونگ (Ji Jin Hee)  سری 2


             بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

عکس های پادشاه سوک جونگ (Ji Jin Hee)  سری 1


                           برای دیدن بقیه عکسها به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

خلاصه قسمت 26 سریال دونگ یی

رئیس جانگ به همراه سربازاش میان به تجارتخونه و دونگیی رو که میخواست فرار کنه و در حال التماس به تاجر هست رو میبینه و اونو دستگیر میکنه و باخودش  میبره . از اون طرفم تاجر شوکه شده چرا که رئیس جانگ اونو تحدید کرد که به کسی خبر نده وگرنه اونو هم میکشه و ناراحت بود که چرا  جلوی دونگیی رو گرفته بود و نکه اون راست گفته باشه که بانوی قصر بوده .

رئیس جانگ دونگیی رو بازجویی میکنه که دیگه چه کسایی از موضوع آرشیو اطلاعات باخبر هستن و چطور هنوز زنده مونده و اصلا شیم اونتاک رو چطور میشناسه . دونگیی هم میگه افرادی که توبرای کشتن من فرستاده بودی نتونستن منو بکشن.

از طرف دیگه شیم اونتاک فرار کرده و خبری از ش نیست و چون محل تبعیدشو ترک کرده سربازا دنبالش هستن.

چانسو که نتونسه بود توی ایستگاه اسب پیدا کنه به شهر میره و از مسافرخونه ای که احتمال میده اسب داشته باشن اسب میخواد اما اونا هم اسب نداشتن به جز یکی که مریض بود . ناگهان به فکر قسمت آموزش اسب سواری میوفته و میره اونجا  و میتونه دوتا اسب اموزشی جور کنه  که  بوسیله اونا به سمت یوجو حرکت می کنن.

روز بعد رئیس جانگ تصمیم میگیره که اول از شر دونگیی خلاص بشه و بعد که شیم اونتاک رو گیر آورد اونو هم بکشه . اما وقتی اونو میارن که بکشن شیم اونتاک سر میرسه و میگه چیزی که میخوای پیش منه اگه ارشیو رو میخوای باید دونگ یی رو رها کنی. و میگه که مسئول آرشیو از دوستانش بوده و تونسته به نحوی آرشیو رو بگیره . از اون طرفم  فرستاده چین  عجله داره و هرچه زودتر میخواد که آرشیو رو ببینه . به همین علت رئیس جانگ مجبور میشه حرفشو قبول کنه و اجازه بده که دونگ یی بره .

دونگیی فرار میکنه اما  پیش بانوی مهمانخانه میره و ازش کمک میخواد و اونم به افسر مهمانخانه میگه که با نیرهاشون برن تا اونو نجات بدن .

بعد از رفتن دونگیی . شیم اونتاک میگه که آرشیو در دامنه فلان کوه  زیر درختان کاج دفن کردم و رئیس جانگ هم بخشی از نیروهاشو میفرسته دنبال پیدا کردن ارشیو.

رئیس سئو و چانسو به پایتخت میرسن و دنبال تجارتخونه میگردن وقتی به اونجا میرسن و از اینکه دونگیی دست رئیس جانگ افتاده به شدت ناراحت و عصبانی میشن . رئیس سئو میگه که دیگه تنها راه اینه که آشکارا دنبالش بریم و از نیرو های فرمانداری کمک بگیریم (بوسیله مهر)

نیرو های بانوی مهمانخانه به همراه دونگیی وقتی به محلی که شیم اونتاک در اونجا زندانیه سر میزنن میبینن که اونجا به شدت محافظت میشه و نتنها نیرو های رئیس جانگ بلکه سربازای فرمانداری هم دارن بهشون کمک میدن .اما ناگهان یه پیک میاد و تمام سربازای فرمانداری رو فرامیخونه و باعث میشه که فقط تعداد کمی از نیروهای رئیس جانگ باقی بمونن و از این فرصت استفاده میکنن و به اونا حمله میکنن و شیم اونتاک رو نجات میدن .

اما باقی نیرو های رئیس جانگ که دنبال کتاب رفته بودن اونو پیدا میکنن و  اونو به فرستاده چین میدن .

وقتی که رئیس جانگ باخبر میشه که شیم اونتاک فرار کرده وسربازای فرمانداری هم رفتن بلافاصله فرار میکنه و به سمت پایتخت میره .

دونگیی و شیم اونتاک فرار میکنن و بانوی مهمانخانه و دونگیی سوار کشتی میشن و به سمت پایتخت حرکت میکنن اما شیم اونتاک نمیاید وبهش میگه که وقتی به قصر رسیدی به یاد منم باش. اما وقتی میخوان برن شیم اونتاک ارشیو اطلاعات رو به دونگیی میده و میگه که اون کتابایی که به رئیس جانگ دادم همه تقلبی بودن و فقط اسمشون واقعی بوده .

از شانس بد رئیس سئو و چانسو نمیتونن دونگیی رو پیدا کنن .

رئیس جانگ به پایتخت میرسه و موضوع رو به بانو جانگ میگه و اونم بشدت عصبانی میشه .

پایان قسمت 26 سریال افسانه دونگ یی.


خلاصه قسمت 25 سریال دونگ یی

دونگیی وسایشو جمع میکنه و تصمیم به فرار میگیره اما وقتی از اتاقش رو ترک میکنه فردی که بهش میگه عمو میبیندش و مبگه میخوای فرار کنی و دونگ یی ازش خواهش میکنه که بهش اجازه بده که بره و اونم بهش اجازه میده که فرار کنه . دونگی از تجارتخونه فرار میکنه و  اما توی راه به یک نفر برخورد میکنه و مجبور میشه خودشو مخفی بکنه . اون فرد کسی نیست جز برادر بانو جانگ . دونگیی با دیدن اون تعجب میکنه چراکه 3 روز تا پایتخت فاصله داره و نمیدونه چرا اون به یوجو اومده . به همین علت چون راهش بسته بود برمیگرده به تجارت خونه اما توی راه رئیس تجارتخونه اونو میبینه و میگه کجا داشتی میرفتی میخواستی فرار کنی و میخواد که کیسه ی همراهشو بگرده که شیم اونتاک میاد و میگه دونگ یی رو فرستاده بوده بره لباساشو براش بیاره و کیسه همراهشم لباسای اونه و کیسه رو از تاجر میگیره و میره . وتاجر م که تعجب کرده بود دونگ یی رو رها میکنه.

دونگیی که به شدت تعجب کرده بود که چرا شیم اونتاک بهش کمک کرده بعد میره سراغ اون و حقیقت کارشو میفهمه و اون میگه که وقتی که داشتی با عمو صحبت میکردی من صحبتاتونو شنیدم و تعقیبت کردم اما دیدم که وقتی به رئیس جانگ رسیدی سریع خودتو قایم کردی که این برای من تعجب اور بود که یه خدمتکار چطور چنین فرد درباری رو میشناسه.

                         بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته