خلاصه قسمت 33 سریال افسانه دونگ یی
دونگیی به ملکه میگه که چرا دستور دادی اونا رو بگیرن مریض بودن که جرم نیست و اونا رو آزاد کن من خودم موضوع رو روشن میکنم و مسئولیتش روبه عهده میگیرم . بانو جانگ میگه که برای چی میخوای این کارو انجام بدی میخوای با این کارت خدمتکاراتو به خودت وفادار کنی و اعتمادشونو بدست بیاری ..
قرار بر این میشه که دونگیی 3 روزه موضوع رو روشن کنه …
وقتی که دادگستری به اقامتگاه دونگیی اومد و خدمتکاراشو برد دونگیی دیگه نمیتونه تحمل کنه و به سراغ ملکه جانگ میره .
دونگیی به ملکه میگه که چرا دستور دادی اونا رو بگیرن مریض بودن که جرم نیست و اونا رو آزاد کن من خودم موضوع رو روشن میکنم و مسئولیتش روبه عهده میگیرم . بانو جانگ میگه که برای چی میخوای این کارو انجام بدی میخوای با این کارت خدمتکاراتو به خودت وفادار کنی و اعتمادشونو بدست بیاری ..
قرار بر این میشه که دونگیی 3 روزه موضوع رو روشن کنه …
دونگ یی به بازرسی میره و در اونجا به بانوی کل بازرسی یو ماجرا رو میگه و میگه که باید توی پیدا کردن حقیقت کمکم کنید.
اما بانو یونگ وقتی که از موضوع باخبر عصبانی میشه و میگه چرا این کارو کردی توی قصر اندرونی روی حرف خیلی حساب میکنن و با یک حرف جون یک نفر رو میتونن بگیرن…
دادگستری خدمتکارای بانو جانگ رو آزاد میکنه و دونگ یی به دنبال راه حل ماجراست اما تعجب آوره که یک بیماری وارد قصر بشه اما فقط عده خاصی اونم فقط بانو های قصر به اون مبتلا بشن.
اما ملکه جانگ باخبر میشه کسی که پشت این که اجراست مادرش هست و بشدت ناراحت میشه و بهش میگه که چرا این کارو کردی میدونی که دونگ یی خیلی باهوشه اگر بتونه ماجرا رو بفهمه مشکل ایجاد میکنه …
اما دادگستری و حزب جنوب که به دستور ملکه جانگ دیگه با ورود دونگ یی به قصر مخالفت نکردن باز به دستور ملکه مشغول گشتن در گذشته دونگ یی هستن که شاید با پیدا کردن موضوعی بتونن براش دردسر ایجاد کنن.
اما دادگستری هرچی درباره دونگ یی و چانسو میگرده هیچ مدرکی رو پیدا نمیکنه و تمام مدارک مربوط به گذشته این دونفر از بین رفتن …
چون هیچ سابقه ای از اونا نیست اونا مشکوک میشن و شک میکنن حتما چیزی برای پنهان کردن وجود داره اما برای دونستن ماجرا با زور اقدام نمیکنن بلکه به رئیس کانون نوازندگان(برادر وزیر) و پسرش میگن که به دو نفری که توی کانون نوازندگان هستن و دونگ یی رو میشناسن نزدیک بشن و از زیر زبانشون حقیقت رو بیرون بکشن …
دونگ یی که الان چند روزه چیز نخورده و دنبال راه حل هست خدمتکارای آشپزخانه براش غذا میارن اما دست یکی شونو میبینه که سوخته و میخواد که بهش یه پاماد بده اما اون میگه که ما حق نداریم چیزی به بدنمون بزنیم …
دونگ یی که اینو میشنوه به فکر فرو میره و میگه تا الان هیچ کدوم از بانو های آشپزخانه مریض نشدن و چون آجونگ هم مریض شده به سراغش میرن و ازش سوال میکنن که آیا چیزی از بانو های قصر گرفتی یا نه که معلوم میشه که از پودری که برای یکی از بانو های قصر بوده استفاده کرده و در نتیجه بازرسی مشغول بازرسی میشه تا ببینه چه کسی این مواد رو وارد قصر کرده …
بازرسی بانو هایی رو که پودر هارو وارد قصر کردن رو دستگیر میکنه و معلوم میشه که از یک دست فروش در شهر خرید کردن …
اما امروز روز سوم هست و بانو جانگ به سربازرس کل یو دستور داده که برن و دونگ یی رو بازداشت کنن و همین کار رو هم میکنن و دونگ یی به بازرسی برده میشه …
اما وقتی که بانو جانگ میفهمه که دونگیی تونسته مشکل مواد آرایشی رو پیدا کنه پنهانی دستور بازداشت اون زن دست فروش رو که به دستور مادرش این کارو کرده رو میده…
بازرس جونگی و سربازرس یونگ میفهمن که خونه اون زن کجاست و به سراغ خونش میرن اما وقتی میرسن میبینن که همه چیز ازبین رفته و شخص دیگه ای قبلا اونجا بوده و اونجا رو گشته … در حین تحقیقات معلوم میشه که اون زن با بانو یون (مادر ملکه جانگ ) ارتباط نزدیکی داشته و مدام به خونشون رفت و آمد داشته …
اما وقتی که بانو یونگ میبینه که دستش خالیه و مدرکی ندارن و دونگ یی رو به بازرسی بردن تصمیم میگیره بره و با امپراتور صحبت کنه و حقیقت رو بگه .
بانو یونگ ماجرا رو به امپراتور میگه و میگه که احتمالا مادر ملکه جانگ هم در این موضوع دست داشته …
اما یکی از ندیمه های امپراتور حرفای بانو یونگ رو میشنوه و سریع اونو به گوش ملکه جانگ میرسونه ….
امپراتور که این حرف رو میشنوه تصمیم میگیره به سراغ ملکه بره…
وقتی که خبر به ملکه میرسه دستور میده که خدمتکارای که پودر رو وارد قصر کردن رو توی باغ قصر جمع کنن و شروع به شکنجشون کنن و دونگیی رو هم آزاد کنن.
وقتی امپراتور به قصر ملکه میاد میینه که خدمتکارا مشغول شکنجه هستن و تعجب میکنه …
بعد بانو جانگ میگه ترسیدی که دونگیی رو شکنچه کنم . فقط میخواستم بهش درسی بدم که بدونه اینجا قصر اندرونی هست و روی حرف کار انجام میدن .
و میگه که طی تحقیقاتش مشکل رو فهمیده و کسایی که مقصر بودن رو دستگیر کرده.
دونگ یی که آزاد شده از این کار ملکه جانگ تعجب میکنه به همین علت تصمیم میگیره که به سراغش بره و حقیقت رو بفهمه .
اما ملکه میگه که فقط این کارو برات کردم چون درگذشته کمکم کرده بودی اما دیگه چیزی بین ما نیست …
رئیس سئو و چانسو که تازه به قصر رسیدن به ملاقات با دونگ یی میرن و میگن که شیم اونتاک رو با خودشون به پایتخت آوردن و فعلا در جایی تحت مراقبته .
و دارن تصمیم میگیرن که چطور از آریشو استفاده کنن …که خبر میرسه سفیر چین به قصر اومده و با خودش خبر تایید ولیعهدی رو آورده .
اما تعجیب میکنن چرا که کپی هایی که رئیس جانگ به اونا داده بود تقلبی بودن و نباید چنین اتفاقی می افتاد …
پایان قسمت سی و سوم سریال افسانه دونگ یی