دونگیی که لباس رختشورا رو پوشید وارد قصر شد و بعد به سمت یکی از درب هایی که به قصر اصلی میرسه  میره اما وقتی میخواد وارد بشه سربازا سرمیرسن و نمیزارن عبور کنه در همین لحظه امپراتور هم که از سوء قصد علیه ملکه ناراحته توی باغ داره قدم میزنه که ناگهان صدای دعوا رو از جلوی درب میشنوه وبه یکی از مباشراش میگه برو ورسیدگی کن و اگر مشکلی نیست بی سرو صدا ردشون کن برن  درهمین لحضه که امپراتور داره درب رو نگاه میکنه بهش خبر میدن که ملکه جانگ بهوش اومده و اون سریع خودشو به اقامتگاه ملکه میرسونه . اما مباشر هم میره و جلوی سربازا رو میگیره و میگه که اگر مشکلی نیست این دخترو ردش کنید بره و دیگه نمیخواد بفرستیدش دادگستری. و اونا هم دونگ یی رو به بیرون قصر اصلی میبرن و رهاش میکنن.

بعد از اینکه امپراتور ملکه رو میبینه و میره برادرش میاد و با ملکه صحبت میکنه و میگه که چرا این کارو کرد و رئیس جانگ هم میگه که با تمام قدرتش ازش حمایت میکنه .

از طرف دیگه سربازای رئیس سئو میفهمن که دونگیی قبلا توی چه میهمان خانه ای بوده . مسئول میهمان خانه میگه که دونگیی به همراه دوستش سولهی اومدن و مدتی رو اینجا بودن . با این خبر دیگه اونا مطمعن میشن که دونگیی به پایتخت رسیده و شروع میکنن به گشتن در مورد اون. و قتی از قسمت نگهبانی چپ پرسو جو میکنن میفهمن که یه نفر داشته دنبال رئیس سئو و چانسو میگشته و حدس میزنن که از طرف دونگیی بوده باشن چرا که اون خبر نداشته که اونا از پاسبانی رفتن.

اما از طرف دیگه از مادر ملکه جانگ میگم که یه تعداد اوباش رو خبر میکنه و بهشون پول میده که برن به خانه ملکه سابق و اذیتش کنن و اونا هم میرن و تمام اسباب ملکه سابق رو میشکنن و خراب میکنن.

دونگیی که نمیتونه وارد قصر اصلی بشه به رختشور خانه میره و شروع به شستن لباسا میکنه ولی لباسای ملکه جانگ رو آورده بودن که بشورن که یک دستمالی رو پیدا میکنه که به نوعی گیاه آغشته بوده (اسمشو نمیدونم چی بود ) که اثرش اینه که تاثیر سم رو کاهش میده . ناگهان خبر میرسه که قراره از بازرسی بیان و رختشور خونه رو بازرسی کنن . دونگیی که خیلی خوشحال میشه تصمیم میگیره به نحوی دوستاشو خبر کنه به همین علت به بهونه گذاشتن لباس به اتاق یکی از خدمتکارا میره به  و وقتی که اونا میرن  نوشته ای رو در زیر یکی از کمدا قایم میکنه که بازرسا پیداش کنن و بفهمن که اون اونجاست .

بازرسا میان  اما سربازرس که با ملکه جانگ دوسته و با دونگ یی مخالف هست هم همراه سربازرس جانگ (که دوست دونگ یی  هست ) میاد و میگه که چون تو با ملکه مخالفی نمیشه تنها کار کنی و باید روت نظارت کنم  وقتی که بازرسی که دوست دونگیی هست میخواد بره اتاق رو بگرده سربازرس بهش اجازه نمیده و میگه که دونفر دیگه که اون اونارو میشناسه و از افرادش هستن برن و اتاق رو بگردن و اونا میرن واتاق رو بررسی میکن و تمام  لوازم ممنوعه رو باخودشون میبرن و بازرسی تموم میشه .

دونگیی که الان واقعا ترسیده بوده چرا که اگر اونا نامشو پیدا میکردن کارش تموم بود سریع به اتاق خدمتکارا میره تا ببینه که آیا بازرسا پیغامی رو که قایم کرده بوده رو دیدن و بردن یا نه که میبینه اونو بردن  که در این لحظه یکی از صاحبان اتاق میاد و میگه که داری چیکار میکنی میخوای دزدی کنی  و داد و هوار راه میندازه.

اما دوست دونگیی به بازرس جانگ خبر میده که یه چیزی باید بهتون بگم و میرن یه جایی و خصوصی صحبت میکنن . دوست دونگیی میگه که از دونگ یی یه نشونه پیدا کرده  و تعریف میکنه که وقتی اونگیوم و شینبی رفتن و بازرسی کردن من رفتم و دوباره بازرسی کردم و یک پیغام از دونگیی پیدا کردم که مثل قبلا رمزی نوشته شده و کار دونگیی هست و اون گفته که توی رخت شور خونه هست . به همین علت اونا سریع به سمت رختشور خونه حرکت میکنن و زمانی میرسن که اون خدمتکار دست دونگیی رو گرفته و میخواد به بازرسی بیاره و جلوشو میگیرن و دونگیی رو با خودشون به یه جایی که در دید نباشه میبرن و سرباز رس جانگ میگه که من میرم و به امپراتور خبر میدم تو همین جا باش.

اما در قصر اتفاقی رخ میده .

به امپراتور خبر میدن که افرادی قصد شورش دارن و با ملکه سابق در ارتباطن و دادگستری شروع به دستگیری اونا کرده .

دادگستری تمام وزیرایی که به خانه ملکه سابق رفتو امد میکردن رو دسگیر میکنه و به بازرسی میان و سربازرس جانگ رو به همراه دوست دونگیی رو بازداشت میکنن و اونا نمیتونن برن و به شاه خبر بدن که دونگیی توی قصره.

در کانون نوازندگان پسر رئیس اونجا رئیس پونگ رو به تحقیق در مورد اون رختشوری که دیده بوده میفرسته و اونم میاد و میگه که اون بانوی رختشور خونه بوده . اونم بلافاصله میره رختشور خونه و به دونگیی نگاه میکنه اول شک میکنه اما بعد میفهمه که اون خود دونگیی هست اما تعجب میکنه و میره خونه و با پدرش صحبت میکنه ولی چون اونا با رئیس جانگ مشکل دارن میرن به پیش وزیر که برادر اونه (رئیس کانون نوازندگان) تا خبرو به اون بدن اما وقتی اونجا میرسن میبینن که رئیس جانگ هم اونجاست و ناچارا خبرو همونجا هم به رئیس جانگ و هم به رئیس دادگستری میدن . با شنیدن این خبر اونا سریع سربازا رو میفرستن تا همه جا ی قصر رو بگردن  و به رختشور خونه هم سر میزنن .

دونگیی که میبینه سربازرس جانگ و دوستشو گرفتن به رختشور خونه سر میزنه که میبینه سربازا دارن همهی اونجا رو میگردن به همین علت فرار میکنه تا از قصر خارج بشه . اما سربازا میبیننشو دنبالش میکنن اون جلوی یکی از خروجی ها میاد پشت دیوار کفشاشو در میاره و نوک شون پیدا بوده به همین علت سربازای جلوی خروجی میان که اونو که پنهان شده بوده رو بگیرن ولی میبینن که فقط کفشاش هست و اونم از فرصت استفاده میکنه و فرار میکنه .

شب شده و دونگی در مسافرخونه ای هست که برای سولهی هست و ناراحت هست که هیچ راهی نداره . مشغول نواختن هاگیوم میشه .

در این هنگام هم امپراتور بیرون قصر هست و ناگهان صدای اونو میشنوه و دنبال صدا میره و دونگیی رو میبینه … Description: icon cry خلاصه سریال دونگ یی قسمت 28

پایان قسمت 28