خلاصه ی قسمت چهارم افسانه ی دونگ یی
در این قسمت ابتدا گروهی از سربازها به مکانی هجوم میبرند و دستور میدن تا یه عده ای رو که یه نسبتی با شمشیر زنان مبارز داشتند رو دستگیر کنند بعد هم یکی از اشخاصی که در دربار کار میکنه(از بالا دستان دونگ جو, برادر دونگ یی) میاد و یه سری از لوازمی که جدید رسیده رو دستور میده به خونش ببرن (توضیح این قسمت و سکانس فقط برای اشنایی بیشتر مخاطب با این کاراکتر هست و هیچ تاثیری در روند کلی سریال نداره)
سپس فرمانده سئو میاد پیش یکی از مقامات(همونی که برای شمشیر زنان مبارز پاپوش درست کرد) و ازش درخواست میکنه که بهش اجازه بده تا قاتلین پدرش رو دستگیر کنه اون شخص هم با کمال میل اجازه ی این کار رو بهش میده ولی فرمانده سئو میگه که من میخوام بعد از این کارم استعفا هم بدم که اون شخص قبول نمیکنه و میگه که:
هر کسی ممکنه اشتباه کنه ولی سعی کن این اتفاق دیگه تکرار نشه
و بهش میگه من به تو اعتماد دارم که در همین حین برادرزاده اش از دور این ها رو میبینه, بعد که سئو میره میره پیش عموش و بهش میگه چرا میخوایید ما تو استینتون پرورش بدید
عموش هم در جواب میگه مار ها حیوون های وحشی رو شکار میکنند در حالی که روباه ها فقط میتونند خرگوش بگیرن بعد هم راهش رو میکشه میره

سپس فرمانده سئو میاد پیش یکی از مقامات(همونی که برای شمشیر زنان مبارز پاپوش درست کرد) و ازش درخواست میکنه که بهش اجازه بده تا قاتلین پدرش رو دستگیر کنه اون شخص هم با کمال میل اجازه ی این کار رو بهش میده ولی فرمانده سئو میگه که من میخوام بعد از این کارم استعفا هم بدم که اون شخص قبول نمیکنه و میگه که:
هر کسی ممکنه اشتباه کنه ولی سعی کن این اتفاق دیگه تکرار نشه
و بهش میگه من به تو اعتماد دارم که در همین حین برادرزاده اش از دور این ها رو میبینه, بعد که سئو میره میره پیش عموش و بهش میگه چرا میخوایید ما تو استینتون پرورش بدید
عموش هم در جواب میگه مار ها حیوون های وحشی رو شکار میکنند در حالی که روباه ها فقط میتونند خرگوش بگیرن بعد هم راهش رو میکشه میره

بعد هم فرمانده سئو دستور میده یه عده از افراد شمشیر زنان مبارز که هنوز زنده اند رو دستگیر کنند و از اون طرف هم یکی که دونگ یی رو دیده بود(از قسمت قبل)
میاد و جای دونگ یی رو لو میده دونگ یی چون از خونه اومده بوده بیرون و کنار خونه بوده این ها رو میبینه و سرباز ها هم که در حال گشتن اون منطقه بودند دونگ یی رو میبینند و اون هم شروع میکنه فرار کردند بعد از کمی تعقیب و گریز دونگ یی در بین مردمی که در حال شادی برای سال نو بودند گم میشه
و چون کمی خسته بود یه صندلی گیر آورد و نشست و این صندلی کنار یه فانوس فروشی بود و فانوس فروشه هم که دید دونگ یی یه بچه ی تنهاست و پولی هم همراهش نیست یک فانوس مجانی بهش داد و میخواست که براش روی فانوس یه چیزی بنویسه که دونگ یی خودش قلم رو گرفت و نوشت
بعد دونگ یی مخفیانه وارد آشپزخونه ی یک خونه میشه تا کمی غذا بخوره و در اونجا بعد از خوردن کمی برنج متوجه میشه که صاحب خونه داره داد میزنه دزد بگیریدش
که دونگ یی یکم جا به جا میشه تا ببینه چه خبره که میبینه گادورا(همون پسری که در قسمت اول با هم زیر پل مخفی شدن و به نوعی پسر عموش) زیر دست این صاحب خونه در حال کتک خوردنه که دونگ یی هم یک سبد بر میداره میزنه تو سر صاحب خونه و با گادورا با هم فرار میکنند
بعد از راه جنگل میرن سمت دروازه ی شیگو بعد گادورا میپرسه اینجا کجاست؟
دونگ یی هم میگه که این جا دروازه ی شیگو هست جایی که هر وقت شخصی از افراد بلند بالای قصر بمیره برای دفن میندازنش اینجا و اینجا بهترین جایی هست که میتونیم مخفی بشیم چون هیچ کس به ذهنش نمیرسه که
ما اینجا مخفی شدیم

میاد و جای دونگ یی رو لو میده دونگ یی چون از خونه اومده بوده بیرون و کنار خونه بوده این ها رو میبینه و سرباز ها هم که در حال گشتن اون منطقه بودند دونگ یی رو میبینند و اون هم شروع میکنه فرار کردند بعد از کمی تعقیب و گریز دونگ یی در بین مردمی که در حال شادی برای سال نو بودند گم میشه
و چون کمی خسته بود یه صندلی گیر آورد و نشست و این صندلی کنار یه فانوس فروشی بود و فانوس فروشه هم که دید دونگ یی یه بچه ی تنهاست و پولی هم همراهش نیست یک فانوس مجانی بهش داد و میخواست که براش روی فانوس یه چیزی بنویسه که دونگ یی خودش قلم رو گرفت و نوشت
بعد دونگ یی مخفیانه وارد آشپزخونه ی یک خونه میشه تا کمی غذا بخوره و در اونجا بعد از خوردن کمی برنج متوجه میشه که صاحب خونه داره داد میزنه دزد بگیریدشکه دونگ یی یکم جا به جا میشه تا ببینه چه خبره که میبینه گادورا(همون پسری که در قسمت اول با هم زیر پل مخفی شدن و به نوعی پسر عموش) زیر دست این صاحب خونه در حال کتک خوردنه که دونگ یی هم یک سبد بر میداره میزنه تو سر صاحب خونه و با گادورا با هم فرار میکنند
بعد از راه جنگل میرن سمت دروازه ی شیگو بعد گادورا میپرسه اینجا کجاست؟
دونگ یی هم میگه که این جا دروازه ی شیگو هست جایی که هر وقت شخصی از افراد بلند بالای قصر بمیره برای دفن میندازنش اینجا و اینجا بهترین جایی هست که میتونیم مخفی بشیم چون هیچ کس به ذهنش نمیرسه که
ما اینجا مخفی شدیم

در این قسمت سریال هم دنگ یی توسط همون فردی که بالا دست دونگ جو بود همانطور که در اول داستان گفتم برای معرفی این شخص فقط نشونش داد
وارد قصر میشه و گادورا هم همراه سول هی از شهر خارج میشن
دونگ یی در قصر شروع به انجام کارهای مختلف و ساده مثل شستن لباس و آوردن نت های موسیقی و جابه جایی وسایل میکنه
و در آخر این قسمت سریال هم نشان داده میشه که امپراطور صدایی میشنوه و به همراهش میگه لحظه ای صبر کن و نشون میده دونگ یی بزرگ شده
و این قسمت با نشان دادن تصویر دانگ یی که بزرگ شده تمام میشه

وارد قصر میشه و گادورا هم همراه سول هی از شهر خارج میشن
دونگ یی در قصر شروع به انجام کارهای مختلف و ساده مثل شستن لباس و آوردن نت های موسیقی و جابه جایی وسایل میکنه
و در آخر این قسمت سریال هم نشان داده میشه که امپراطور صدایی میشنوه و به همراهش میگه لحظه ای صبر کن و نشون میده دونگ یی بزرگ شده
و این قسمت با نشان دادن تصویر دانگ یی که بزرگ شده تمام میشه

+ نوشته شده در Thu 17 May 2012 ساعت 23:13 توسط Alex
|